Friday, April 6, 2018

مقاله‌ای تورکی از مریم جهانگیری (کاملیا بیگلربیگی) قاسملوی افشار اورومی در باره‌ی مسائل زنان

قادین‌لاری‌نا اعتبار ائده‌ن ملّت، مدنی بیر ملّت‌دیر

 

مریم جهانگیری (کامئلیا به‌ی‌له‌ربه‌یی) قاسیم‌لی آوشار اورومی‌ده‌ن قادین قونوسوندا تورک‌جه بیر یازقاچا 

MERYEM CAHANGÎRÎ (ĶAMÉLYA BEYLERBEYİ) QASIMLI AFŞAR URUMİ’DEN QADIN QONUSUNDA TÜRKCE BİR YAZQAÇA 

مقاله‌ای تورکی از مریم جهانگیری (کاملیا بیگلربیگی) قاسملوی افشار اورومی در باره‌ی مسائل زنان

 

مئهران باهارلی


در این نوشته مقاله‌ای به تورکی از شخصیت برجسته‌ی تورک، مریم جهانگیری قاسملوی افشار ارومی (٢ جولای ١٩١٧-٩ آوگوست ١٩٥٢)، منتشر شده در ٧٢ سال پیش را آورده‌ام. مریم جهانگیری یک شاعر، نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس، اوپرانویس، نوازنده و فعال حقوق زنان تورک است که در اوج بلوغ قلمی و ادبی خود به سن ٣٥ ساله‌گی فوت نمود. (آثار تورکی این شخصیت برجسته‌ی تورک را در کتابی جداگانه به اسم «تورکیات مریم» بررسی کرده‌ام که در سؤزوموز منتشر خواهد شد). در این جا به چند نقطه در ارتباط با مقاله‌ی تورکی مذکور او اشاره می‌کنم:

١-تورکی‌نویسی و تورکی‌سرایی مریم جهانگیری: مریم جهانگیری به لحاظ زمانی تقریبا هم‌دوره‌ی شاعر برجسته‌ی تورک (به لحاظ تباری) «پروین اعتصامی تبریزی» (١٩٠٧-١٩٤١، فوت کرده در ٣٤ ساله‌گی) بوده و در شعر فارسی کمابیش در حد اوست. اما تفاوت بین این دو در آن است که مریم جهانگیری، بر خلاف پروین اعتصامی، یک تورکی‌سرا و تورکی‌نویس و تورکی‌خوان (ترانه) هم بود. این دو ادیب به لحاظ هویت ملی تباری هر دو تورک بودند. و اما هویت ملی ادبی ادبا معمولا بر حسب زبانی که بدان می‌آفرینند تعیین و شناخته می‌شود. هویت ملی ادبی پروین اعتصامی تبریزی و ایرج میرزای تبریزی و ... تورک نیست، فارس است. محصولات ادبی این بزرگان هم، علی رغم ملیت تباری تورک آن‌ها، متعلق به ادبیات فارسی و نه ادبیات تورکی، و در نتیجه پروین اعتصامی و ایرج میرزا شعرای فارس (اما تورک‌تبار) هستند. حال آؚن که هویت ملی ادبی مریم جهانگیری افشار اورومی و محمدحسین شهریار تبریزی و ...، تورک است. آثار تورکی ایشان باعث می‌شود که بتوان این‌ها را ادبای به لحاظ ملیت ادبی تورک، و یا شعرای تورک (و تورک‌تبار) که به زبان فارسی هم سروده‌اند شناخت و طبقه‌بندی نمود. آفرینش‌های تورکی مریم جهانگیری و محمدحسین شهریار و ...، متعلق به ادبیات تورک بوده و در نتیجه به زبان و ادبیات تورکی خدمت نموده‌اند. بر خلاف پروین اعتصامی و ایرج میرزا و ... که منحصرا به فارسی‌نویسی آن‌ها خدمت نه به زبان و ادبیات تورک، بلکه به زبان و ادبیات فارس بوده است. در شرایط فعلی (اِعمال سیاست یک صد و بیست ساله‌ی دولتی نسل‌کشی زبانی تورکی و اضمحلال سریع زبان و ادبیات تورکی در ایران)، مودل‌هایی که نسل جوان تورک نیازمند آن است، نه پروین اعتصامی و ایرج میرزا و ... تورک‌تبار فارسی‌سرا و فارسی‌نویس و ادبای دارای هویت ادبی فارس، بلکه مریم جهانگیری و شهریار تورکی‌نویس و تورکی‌سرا، و ادبای دارای هویت ادبی تورک است. 






٢-نثر تورکی: مریم جهانگیری تنها به تورکی نسروده، بلکه آثاری به نثر تورکی، اعم از مقاله و نمایشنامه و ... نیز آفریده است. یکی از عوامل اصلی این پدیده اورموی و تعلق وی به غرب آزربایجان است. همانگونه که معلوم است زبان تورکی در آغاز قرن بیستم (دهه‌های نخست ١٩٠٠) در غرب آزربایجان، به عنوان زبان مکتوب در نثر هم به کار می‌رفت و نخبه‌گان تورک آن منطقه آثار منثور بسیار در ساحه‌های گوناگون ادبی، دستور زبان، اجتماعی، سیاسی و طبی و .. می‌آفریدند. در آن دوره در غرب آزربایجان به مرکزیت اورمیه یک ادبیات تورک جان‌دار اجتماعی، سیاسی و علمی در حال نضج و تکامل بود. این وضعیت بر خلاف مرکز و شرق آزربایجان است که در آغاز قرن بیستم زبان تورکی تقریبا منحصرا در عرصه‌ی شعری به کار می‌رفت و سنت تورکی‌نویسی در آن جا به وجود نیامده بود. انقلاب مشروطیت به عنوان یک حرکت ناسیونالیستی ایرانی – با زبان ملی فارسی، زبان تورکی در مرکز و شرق آزربایجان (و جنوب تورک‌ایلی) را از عرصه‌ی موضوعات اجتماعی و سیاسی و ادبی و ... کاملا طرد کرد و باعث متروک و حذف شدن تورکی مکتوب و تورکی‌نویسی و مطبوعات تورک و نظام تحصیلی تورک‌زبان و استفاده از تورکی توسط مقامات رسمی و نظامی و دربار و .... در آنجا و در تهران و کل ایران نیز شد.

٣-اشاره به مساله‌ی زنان: یکی دیگر از خصوصیات مریم جهانگیری، دست انداختن وی به مسائل زنان است. وی در آثار خود از لزوم رفع حجاب و اوبژه‌ی جنسی نشدن زنان تا مسائل تربیتی و تحصیلی زنان، ترغیب آن‌ها به آموختن علوم و فنون و لزوم ایجاد تشکیلات زنان تورک و ارتباط آن‌ها با زنان کشورهای مترقی و پیش‌رفته،  و .. سخن می‌گوید. در این پدیده نیز اثر منسوبیت وی به غرب آزربایجان و اورمیه دیده می‌شود. همان‌گونه که معلوم است این ناحیه در عرصه‌ی سبک زنده‌گی و مخصوصا رفتارها و ارزش‌های مربوط به زنان، بسیار کم‌تر از فرهنگ سنتی فارسی و اسلامی – شیعی متاثر، و بیشتر از فرهنگ عوثمان‌لی و اوروپائی متاثر بوده است. در نتیجه‌ی این، و نیز به سبب افشار بودن اکثر اهالی که از سکولارترین اقوام تورک تاریخ شناخته می‌شوند، در این ناحیه علاوه بر فرهنگ تورک، سبک زنده‌گی تورکی و در این میان حقوق و موقعیت زنان تورک خاصیت تورکی خود را، بر خلاف شرق و مرکز آزربایجان که به درجه‌ی بسیاری فارسی - ایرانی شده، حفظ نموده است. به عنوان نمونه حجاب اسلامی مانند خود شیعه‌ی امامی فارسی در این ناحیه کاملا امری تحمیلی و بیگانه است.

٤-فمینیسم تورک در اورمیه: تصادفی نیست که از این ناحیه پیش‌گامان و تئوریسین‌های حرکت فمینیسم مانند مستوره افشار اورومی، اولجای سوباتای‌لی افشار، توران و هایده افشار (دختران جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورومی - مجدالسلطنه که در ضمن با مریم جهانگیری وابسته‌گی فامیلی نیز دارند) برخاسته‌اند. هم‌چنین است زری خانیم افشار اورومی (به اشتباه معروف به بالازر خانیم) که در ماجرای دفاع از شهر خوی در مقابل حمله‌ی اوردوی ژنرال آندرانیک اوزانیان از خود دلیری‌ها و تدبر نشان داد، نیز ریتا جبلی دومین دختر شایسته‌ی ایران (وی نیز با مریم جهانگیری نسبت فامیلی دارد)، .... که همه از این ناحیه بوده‌اند. این امر باعث شده است در این ناحیه نوعی کوریلاسیون – هم‌بسته‌گی بین تورکیت و فمینیسم بوجود آید. حتی می‌توان گفت که تورک‌گرایی در این منطقه، دفاع از حقوق زنان را لاجرم در بطن خود دارد. بر خلاف آزربایجان‌گرایی رایج در مرکز و شرق آزربایجان (و حتی آزربایجان شوروی) که در عرصه‌ی حقوق و رفتارهای زنان، نوعا مردسالار، سنتی و محافظه‌کار است. به همین لحاظ می‌توان اورمیه و غرب آزربایجان را به عنوان مهد فمینیسم تورک پذیرفت.

٥-حذف هویت ملی تورک در دوره‌ی حکومت ملی آزربایجان: در این مقاله مریم جهانگیری ذکری از نام ملی ما تورک نمی‌کند و به جای آن تاکید بر خاک و جوغرافیای آزربایجان دارد. و این در تضاد با وضعیت موجود و واقعیات میدانی غرب آزربایجان و مخصوصا اورمیه در آؚن دوره است که نخبه‌گانش («سمع افشار اورومی» مولف نخستین کتاب دستور زبان تورکی مودرن به زبان تورکی، «جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورومی - مجدالسلطنه» رهبر ملی تورک و پدر تورک‌گرایی مودرن و دموکراتیک در ایران، شاگران مدارس اورمیه در دوره‌ی مشروطه، نشریه‌ی فریاد اورمیه، حتی «نسیم نجفی اقدم» دختر بهایی تورک اورمیه‌ای که در آوریل ٢٠١٨ در آمریکا به مقر یوتیوب حمله کرد، ....) همواره با افتخار بر تورکیت (و افشاریت) خود تاکید می‌کردند. دلیل این امر، سیاست ضد ملی حکومت ملی آزربایجان در تبعیت از اوامر و دیرکتیوی‌های دولت شوروی استالینیستی در عرصه‌ی هویت ملی مبنی بر سانسور و حذف نام ملی و هویت ملی تورک، و تبلیغ و تحمیل نام‌ها و هویت‌های ملی جعلی «آزربایجانی» و «آزری» و ... بر قسمتی از ملت تورک ساکن در جوغرافیای آزربایجان بود.

٦-آزربایجان‌های باقیروف و پیشه‌وری: در این مقاله مریم جهانگیری بر آزربایجان به عنوان وطن تاکید می‌کند. در دوره‌ی حکومت ملی آزربایجان، به پیروی از سیاست آزربایجان شوروی آن دوره، هویت ملی تورک و ایضا اصطلاحاتی مانند ملت تورک و زبان تورکی و ... سانسور و طرد می‌شد و به جای آن هویت ملی تازه ساخته شده‌ی آزربایجانی بر اساس جوغرافیا تبلیغ می‌گشت. اما نکته‌ای ظریف در اینجا وجود دارد و آن، وجود تفاوت بین تلقی رهبران قفقازی (در راس آن‌ها میر جعفر باقیروف) و رهبران ایرانی (در راس آن‌ها سید جعفر پیشه‌وری) حکومت ملی آزربایجان از مفهوم «آزربایجان» است. در تلقی باقیروف، «آزربایجان» کمابیش همان منطقه‌ای است که امروز در ادبیات مودرن سیاسی تورک «تورک‌ایلی» نامیده می‌شود، یعنی کل منطقه‌ی به هم پیوسته‌ی تورک‌نشین در شمال غرب ایران و نواحی مجاور آن، از تهران و انزلی و اراک و قوم و کنگاور و صحنه و سونقور و بیجار و ...گرفته تا مرزهای جمهوری‌های آزربایجان و تورکیه. در حالی که رهبران ایرانی حکومت ملی آزربایجان مانند پیشه‌وری، نوعا تورک‌های چپ ایرانی و آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا و حتی یکی دو مورد آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست باقی مانده از دوره‌ی مشروطیت ایران و فرقه‌ی دموکرات آزربایجان - خیابانی و پنجاه و سه نفر و .. بودند و تلقی آن‌ها از «آزربایجان» همان تلقی ایرانی از آن یعنی جوغرافیای موسوم به و تقسیمات اداری - سیاسی موجود با نام آزربایجان در ایران بود. به عبارت دیگر در عرصه‌ی درک از وطن، باقیروف و دیگر رهبران رسپوبلیکای آزربایجان ملی‌تر از رهبران ایرانی حکومت ملی آزربایجان و مخصوصا پیشه‌وری بودند. حتی امروز نیز، اشخاصی مانند «نادر قاضی‌پور» که از غرب آزربایجان و اورمیه‌اند، دارای تلقی بسیار صحیح‌تر و ملی‌تری از وطن تورک نسبت به تلقی آزربایجان‌گرایان از وطن هستند. چنانچه قاضی‌پور اخیرا در یک ویدئو، نه تنها حیران و آستارا، بلکه کرج را هم بخشی از آزربایجان شمرد و در مورد تهران نیز تعلق آن به آزربایجان را مساله‌ای قابل تامل دانست.

٧- در این نوشته مریم جهانگیری زنان تورک را به عضویت و فعالیت در «تشکیلات زنان جمعیت دوستی شوروی و ایران» دعوت می‌کند. ظاهرا تشکیلات زنان جمعیت دوستی شوروی و ایران مورد اشاره‌ی مریم جهانگیری تشکیلاتی است که بعدا به تشکیلات زنان آزربایجان وابسته به فرقه‌ی دموکرات آزربایجان با ٣٠٠ عضو و به ریاست پوراندخت ابراهیمی در سال ١٩٤٤ مبدل شد[1]. یکی دیگر از خدمات باقیروف (و در نتیجه حکومت ملی آزربایجان)، اقدامات گسترده برای سازماندهی و ایجاد تشکیلات اجتماعی و دولتی موازی در آزربایجان ایران بود. از قبیل مجلس ملی، حکومت ملی، نیروهای مسلح، دانشگاه تبریز و ...... ایجاد تشکیلات زنان در آزربایجان، جدا از تشکیلات زنان ایران نیز یکی دیگر از این‌گونه خدمات باقیروف است.

٨-در تیتر این مقاله در نام مریم جهانگیری نام‌های «کاملیا» و «بیگلربیگی» و «قاسیم‌لوی افشار اورومی» را هم آورده‌ام. کاملیا نامی است که پدر مریم، حسین ‌خان جهانگیری بیگلربیگی که یک گل‌دوست واقعی بود نخست قصد داشت دخترش را بدان بنامد. به پاس قدردانی از شخصیت ملی تورک حسین ‌خان جهانگیری بیگلربیگی این خواست او در این مقاله برآورده شد. «بیگلربیگی» نام خانواده‌گی پدری و «قاسم‌لوی افشار» تیره و ایل مریم جهانگیری است. نخبه‌گان افشار در اورمیه، این بزرگ‌ترین شهر افشارنشین جهان، همواره بر افشاریت خود افتخار کرده‌اند. چنانچه مریم هم در شعری به خواهر خود بنام «بیاد خواهرم عذرا»، قاسملوی افشار را «ایل باستان» فخرآمیز می‌نامد (بنا به توضیح علاءالدین تکش برادر وی در کتاب «بیاد مریم»، مراد وی از «ایل باستان»، ایل افشار قاسملو است):

بکوش و درس بخوان زانکه نام فردائی

که بر تو فخر کند ایل باستان، عذرا

٩- نثر تورکی مریم جهانگیری در حد مقبولی است. پس از سال‌های ١٩٣٦-١٩٣٧ با ایجاد ملت جعلی آزربایجان و زبان جدید ادبی آزه‌ربایجان‌جا - آزربایجانی توسط استالین – میکویان در روسیه، و اتخاذ سیاست‌های پشت‌کننده به تورک‌های ساکن در ایران توسط آتاتورک (مانند اتحاد او با رضا شاه و چراغ سبز نشان دادنش به نسل‌کشی زبانی و ملی تورک در ایران) و نوسازی زبان تورکی در تورکیه، ملت تورک ساکن در ایران عموما و شمال غرب تورک‌نشین در ایران خصوصا، علاوه بر جهت سیاسی، به لحاظ ادبی و زبان معیار هم از حیطه‌ی عوثمان‌لی - تورکیه خارج و به داخل حوزه‌ی آزربایجان شوروی کشیده شد. در نتیجه کیفیت تورکی مکتوب – ادبی تورکی‌نویسان و تورکی‌سرایان هم دوچار عقب‌گرد و اِفساد شد. در دوره‌ی حکومت ملی آزربایجان هم در تبعیت از سیاست‌های ضد ملی شوروی، برای دوری از زبان ادبی مشترک تورکی دهه‌های اول قرن بیستم که در عوثمان‌لی و قفقاز و ایران رایج بود و آزربایجانیزه – محلی کردن آن تلاش می‌شد. انعکاس این زبان آزربایجانیزه شده در این مقاله هم دیده می‌شود. با این‌همه مریم جهانگیری در نوشته‌اش چند کلمه و اصطلاح تورکی ادبی رایج در اورمیه و حوالی آن که غیر آزربایجانیزه بودند را به کار برده است، از جمله: په‌ک (محکم)، بولونور (یافت می‌شود)، یولدوز (ستاره)، قوجامان (عظیم)، ...

١٠- مریم جهانگیری یک سیاست‌مدار نبود. به هنگام نوشتن این مقاله وی یک زن جوان، مادری ٢٧ ساله، یک معلم کودکان و روشن‌فکر مسئول و شهروند معمولی تورک با دغدغه‌های خاص هر کدام از این نقش‌ها بود. بیانات مثبت وی در باره‌ی حضور ارتش سرخ و دولت و ملت شوروی و ... ، ایضا لحن منفی وی هنگام خروج نیروهای ارتش سرخ از شمال غرب ایران در باره‌ی آن‌ها، نه موضع‌گیری‌هایی سیاست‌مدارانه، بلکه ناشی از شرایط و ضروریات سیاسی خاص آن دوره‌ها به تشخیص یک زن جوان، مادری ٢٧ ساله، یک معلم کودکان و روشن‌فکر مسئول و شهروند معمولی تورک است. (وی به هنگام خروج ارتش سرخ و نیروهای شوروی از آزربایجان، به سبب شرایط و ضروریات جدید، شعری به تورکی بنام قیزیل اوردو در تقبیح ارتش سرخ و مخصوصا مسلح کردن کوردها توسط آن‌ها سرود).

١١-مریم جهانگیری در نوشته‌ی تورکی چند اصطلاح «مرد اوغول»، «عصمت»، «مخدرات» و «ناموس‌لو» را به کار می‌برد. اما همان‌گونه که در مضمون این مقاله‌ی او و دیگر آثارش هم دیده می‌شود مریم جهانگیری به این مفاهیم نه تنها هیچ اعتقادی نداشت، بلکه بر علیه آن‌ها بود. یعنی وی از این کلمات بدون توجه به معانی رایجشان و بار جنسیت‌زده‌ی آن‌ها در فرهنگ فارسی، و احتمالا در نتیجه‌ی کوپی‌برداری از «ادبیات مردسالارانه‌ی آزربایجانی دوره‌ی استالینی» استفاده کرده است:

-کلمه‌ی فارسی «مرد»[2] در ترکیب «مرد اوغول»، هم‌چنین کلمات مردانه، نامرد، جؤمه‌رد، مردِ مردانه، ... که از زبان فارسی به زبان تورکی وارد شده‌اند، همه‌گی منعکس کننده‌ی یک ذهنیت قرون وسطایی جنسیت زده‌اند و مفهوم برتریت و افضل بودن مرد بر زن را در خود دارا هستند.

-ناموس[3] یک کلمه‌ی یونانی‌الاصل (نوموس) به معنای قوانین و اصول انسان‌ساخته است که در زبان و فرهنگ‌های عربی، اسلامی، خاورمیانه‌ای و فارسی تحول صوری و معنائی پیدا کرده است. در این زبان و فرهنگ‌های مردسالار مفهوم ناموس برای محروم ساختن زنان از آزادی‌هایشان، از حق تملک بر بدنشان، نشناختن آزادی‌های جنسی زنان، آن‌ها را به عنوان دارایی مردان دیدن و ... به کار می‌رود. «با ناموس» زنی است که دارای آزادی در انتخاب نوع حیات جنسی خود نبوده، موظف به پنهان داشتن بدن خود از دیگر مردان و در تمام عرصه‌ها به شمول رابطه‌ی جنسی در خدمت مرد بودن است.

-مفهوم «عصمت» (و حیا و عفت و ....) که در مورد زنان به کار می‌رود، بر اساس این وهم جنسیت‌گرا و ضد زن بنیادگزارده شده که برخورداری از لذات غریزی و امیال جنسی و شهوات و ... حتی آزادی در پوشش و رفتار و ... برای زنان امری زشت و نکوهیده و مترادف با فساد است.

-در زبان فارسی مخدّرات[4] به معنی خانم‌های با حجاب، پرده‌نشین، پاک‌دامن، با شرم، با حیاء و ... است (مخدره‌نین چوخولو).


قادین‌لاری‌نا اعتبار ائده‌ن ملّت، مدنی بیر ملّت‌دیر

 

مریم جهانگیری (کامئلیا به‌ی‌له‌ربه‌یی) قاسیم‌لی آوشار اورومی‌

مریم جهانگیری (کاملیا بیگلیربیگی) قاسملوی افشار ارومی 

اورمیه قه‌زئتی، سایی ١٦، ٢٠ مارس ١٩٤٦ صفحه ٤


آزه‌ربایجان‌ین ناموس‌لو قیزلاری اؤلکه‌میزین ترقّی و تعالی‌سی‌نی تحصیل ائده‌ن قادین‌‌لاردیرلار. او قادین‌دیر که حیات مجادلاتی‌ندا و کَدَرلی حوادث مقابلی‌نده ابهّت‌لی داغ‌لار ته‌ک دایانان و شرف و ناموس حربه‌سی ایله پریشان‌لیق و نااومیدلیک ریشه‌سی‌نی قازار. او، انسانیت باغی‌نین سولماز چیچه‌ک‌له‌ری و بشریت دونیاسی‌نین سؤنمه‌ز چیراغی‌دیر که حوادث‌له‌ر یئلی اونون ضیاسی‌نی هرگز محو ائده‌بیلمه‌ز.

آزه‌ربایجان قوجاغی‌ندا به‌سله‌نه‌ن قیزلار، شرف و ناموس و استعداد حیثی‌نده‌ن نمونه‌یِ کامل و هر گونه آلوده‌لیک‌ده‌ن مبرّا اولموش حال‌دا، همیشه اهریمن چنگی‌نده‌ن اؤز پاک روح و جسم‌له‌ری‌نی امان‌دا ساخلاییپ؛ آزه‌ربایجان یوردونون غیرت و شرافتی‌نی حفظ ائدیپ‌له‌ر. و بودور که عزیز آزه‌ربایجان‌یمیزین اؤز ناموس‌لو قیزلاری‌نا همیشه افتخار و مباهاتی واردیر.

قیزلاریمیز، یئنی نسلین آنالاری! قادین وجودو بوتون ملّت‌له‌رده په‌ک محترم‌دیر. ساغلام وجودلو و ساغلام فکرلی، علوم و فنون ساحه‌سی‌نده دولانین! زیرا اه‌ن گؤزه‌ل فتوحات ساحه‌یِ علوم و فنون‌دا اجرا اولونار. بوگون‌کو گون غدّار قورت‌لار و عصمت یاغماگرله‌ری مدنیت شعله‌سی‌نده یاندیلار، قیزلار و قادین‌لاری حظوظاتِ نفسانیه‌یه تسکین سانان و اونلاری تعیّش اسبابی ته‌ک تصوّر ائده‌ن شخص‌له‌ر آرادان قالدیریلدی. ائی عایله‌له‌رین اه‌ن قیمت‌دار وجودو! ایندی بو گؤزه‌ل آزه‌ربایجان بیزیم و بیزه تعلّقی وار. بو مقدّس مکان‌ین اجتماعی دردله‌ری‌نه درمان بولونور. و بو لحاظ اینه‌ن وطنیمیزین بیزیم تشریکِ مساعی‌میزه احتیاجی واردیر.

بئله که بو عصرده سووئت اتّفاقی‌نین شریف قادین‌لاری دونیانین اوزه‌ری‌نده یاشایان قادین نسلی‌نین حیات فعّالیتی‌نی احیاء ائتدی‌له‌ر. بونا گؤره‌دیر که شوروی ملّتی بو قان‌لی محاربه‌له‌رده مظفّریت تاپمالاری‌نی ناموس‌لو قادین‌لارا مدیون اولدولار. او قادین‌لار اؤز فداکارانه عمل‌له‌ری اینه‌ن قهرمان‌جاسی‌نا وطن یوردونا خدمت ائدیپ، بشریت سماسی‌ندا اؤز سیمالارین.ی یولدوزلار ته‌ک پارلادیپ، قادین و کیشی حقوقونون تساوی‌سی‌نی بوتون دونیایا بیلدیردی‌له‌ر. بیزیم آزه‌ربایجان‌داکی مرد اوغول‌لار دا بو حقیقته پی آپاردی‌لار که قادین‌لاری‌نا اعتبار ائده‌ن ملّت، او گون مدنی بیر ملّت‌دیر.

پس آزه‌ربایجان قادین‌لاری‌نین فضیلت چیراغی‌نین ضیاسی‌نی آرتیرماق ایچون و اونلارین موجودیتی‌نی جهانا بیلدیرمه‌ک ایچون، لازم‌دیر که بیر مترقّی و قوجامان و آزاده ملّت و دولت اینه‌ن مدنی رابطه ساخلایا و او رابطه واسطه‌سی ایله فلاکت تولید ائده‌ن فاجعه‌له‌ر بو اؤلکه‌ده‌ن برطرف اولوپ و قادین‌لاریمیز ایچون فعالیتِ متمادیه دوره‌سی آچیلا. و نتیجه‌ده مساعد یوردوموز دا البتّه موفّق اولاجاق که قادین‌لاری و قیزلاری مترقّیه ملّت‌له‌رین قادین‌لاری ته‌ک ترقّیات و اختراعات‌دان دالی و بیگانه قالماسین.

خوشبختانه آزه‌ربایجان‌داکی مدنی رابطه ساخلایان «شوروی و ایران جمعیتی» قادین‌لار ایچون بو ضیالی منظوردان اؤترو بیر حیات یولو گؤسته‌ریر بیر قورولوشما تشکیل وئریپ، که بوتون آزه‌ربایجان‌ین استعدادلی قادین‌لاری‌نی صمیمیت اینه‌ن استقبال ائدیر. و بونا گؤره بوتون عزیز وطن باجی‌لاریما نهایتِ احترام‌نان توصیه ائدیره‌م که بو موهبتِ عظمادان استفاده ائدیپ، ترقّی و تعالی یول‌لاری‌نی باشا یئتیرمه‌ک ایچون، او قورولوشمایا داخل اولوپ، اؤز هنرلی ابتکارلاری‌نی او فاتح ملّت‌ین قادین‌لاری‌نین ایشیق‌لی اطّلاعات و معلوماتی ایله‌ن ممزوج ائدیپ، روحاً و جمساّ عالی ترقّی مقامی‌نی احراز ائتسین‌له‌ر.

زیرا مخدّرات، هئیتِ اجتماعیه‌نین مدارِ مفخرتی و عالمِ مدنیت‌نین زینتی و انسان‌لارین و انسانیت‌ین مادری‌دیرله‌ر.

عزیز قیزلاریمیز! مدنیت فضاسی‌ندا آزاد پروانه‌له‌ر ته‌ک طَیَران ائده‌ن عصمت و عزتِ نفس و استقامت و شجاعت و محبّت چیچه‌ک‌له‌رین.ی حکمت باغ‌لاری‌ندان ده‌ریپ، سینه‌یِ موجودیت‌ینیزی تزیین ائدین! اؤز مقدّس و مطهّر وجودلارینیز اینه‌ن بهشت‌ه به‌نزه‌ر آزه‌ربایجان‌یمیزین شوکتین.ی و قدرتین.ی زیاده ائدین!

مریم جهانگیری


قیسا سؤزلوک:

.نان.nan : .لان، .لا

آباقAbaq : با عفت

آقمانAqman : پاک‌دامن

اه‌نEn : لاپ

اۇت‌لۇUtlu : با حیاء

ایچۆنİçün : اوچون، ایچین

اینه‌نİnen : ایله، ایله‌ن

بۇلۇنۇرBulunur : تاپیلیر، واردیر

پارلاتماقParlatmaq : پاریلداتماق، ایشیق‌لاندیرماق

په‌کPék : به‌رک، قاتی، سیخی، گوج‌لو، دایانیق‌لی، ساغلام، چوخ، کؤپ

ته‌کTek : ته‌کین، گیبی، کیمی

سه‌ل‌چیکSelçik : باکره

سه‌له‌نSelen : با ناموس

سه‌لیکSelik : با ناموس

سه‌لیک‌چیکSelikçik : باکره

سیلیSili ‌: با ناموس

قوْجامانQocaman : اولدوقجا بؤیوک، چوخ یئکه

قۇرۇلۇشماQuruluşma : قوروم، قورولوش

یازقاYazqa : مقاله

یازقاچاYazqaça : مقاله‌ی کوتاه

یۇلدۇزYulduz : اولدوز

گؤروت‌له‌ر ایله بلگه‌له‌ر: شخصیت برجسته‌ی تورک، مریم جهانگیری (کاملیا بیگلربیگی) قاسملوی افشار اورومی (٢ جولای ١٩١٧-٩ آگوست ١٩٥٢)؛ شاعر، نویسنده، نمایشنامه‌نویس، اوپرانویس، نوازنده و فعال حقوق زنان تورک که در اوج بلوغ قلمی و ادبی خود به سن ٣٥ ساله‌گی فوت نمود.


[1] «در سال ۱۳۲۴ نیز «تشکیلات زنان آزربایجان»، وابسته به «حزب دموکرات آزربایجان»، با ۳۰۰ عضو تأسیس شد، و ایران‌دخت ابراهیمی از اعضای «شورای مرکزی حزب دموکرات آزربایجان» به عنوان مسئول آن انتخاب شد. با وجود این که اطلاعات چندانی از شیوه‌ی فعالیت اعضای این گروه و ارتباطاتش با سایر گروه‌های زنان در دست نیست، برای اولین بار در آزربایجان و تحت حاکمیت «حزب دموکرات آزربایجان» بود که زنان ایرانی توانستند در انتخابات شرکت کنند و حکومت آزربایجان حقوق مساوی با مردان را در تمام شئون اجتماعی و اقتصادی به زنان داد. از همین رو، حتی با وجود عمر کوتاه این تشکیلات و فروپاشی آن به تبعیت از «حزب دموکرات آزربایجان»، نمی‌توان تأثیر وقایع آزربایجان بر جنبش زنان در آن دوره را نادیده گرفت».

http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=85807

[2] تورک‌جه‌میزده قادین و اه‌رکه‌ک آیریم‌چی‌لیغی ایله جنسیت‌‌چی‌لیک، قاورام‌لار و اؤرنه‌ک‌‌له‌ر

https://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_30.html

[3] ناموس: اصلی یونان‌جا «نوْموْس»دور. نوموس: اینسان یاپیمی یازی‌لی یاسالار و ایلکه‌له‌ر. بو کلیمه ایسلام، عرب و اورتادوغو ایله فارسیستان اورتامی‌ندا «ناموس» بیچیمی‌نی آلاراق، بام باشقا آنلام‌لار قازانمیش‌دیر. بو کولتورله‌رده «ناموس‌لو» ده‌ریمی، قادین‌لاری اؤزگورلوک‌له‌ری‌نده‌ن و بدن‌له‌ری‌نه صاحیب اولما حاققی‌ندان یوخسون بیراخماق، قادین‌ین جینسه‌ل‌لییی‌نی تانیماماق و اونلاری اه‌رکه‌ک مالی گؤرمه‌ک اوچون ایش‌له‌دیلمیش‌دیر. بو کولتورله‌رده «ناموس‌لو قادین» اؤز جینسه‌ل‌لییی‌نی اؤزگورجه یاشاما حاققی اولمایان، بد‌نی‌نی اه‌رکه‌ک‌له‌رده‌ن قوروماق یوکوم‌لولویو اولان، اه‌رکه‌یه جینسه‌ل داخل هر تورلو خیدمت وئرمه گؤره‌وی اولان بیر قادین‌دیر. مئهران باهارلی

[4] در زبان تورکی کلمات زیر وجود دارند (مئهران باهارلی): اۇت‌لۇ: با حیاء؛ سیلی‌، سه‌لیک، سه‌له‌ن: با ناموس؛ آباق: با عفت؛ آقمان: پاک‌دامن؛ سه‌ل‌چیک-سه‌لیک‌چیک: باکره

No comments:

Post a Comment