Friday, July 28, 2017

زبان‌های تورکی در ایران- ١٩٦٩

زبان‌های تورکی در ایران- ١٩٦٩

 

İRAN'DAKİ TÜRK DİLLERİ

DIE TURKSPRACHEN IRANS

 Prof. Dr. Gerhard Doerfer

Almancadan Türkçeye çeviri: Sultan Tulu

Türkçeden Farsçaya çeviri: Méhran Baharlı


پروفسور دوکتور گرهارد دوئرفر

ترجمه از آلمانی به تورکی: سلطان تولو

ترجمه از تورکی به فارسی: مئهران باهارلی

٢٠٠٣

 

از وئبلاق تورکولوژی-ایران

http://turkoloji-iran.blogspot.com/

 

سؤزوموز

تورکیک‌شناس و آلتائیستیک مشهور پروفسور گرهارد دورفر، یکی از نام‌های مهم دنیای تورکیک‌شناسی (تورک‌لوک بیلیمی) معاصر، و از سیماهای برجسته‌ی سنت تورکولوژی (تورکیک‌ولوژی) آلمانی است. پروفسور دورفر به تعبیری پدر تورکی‌‌شناسی ایران هم به شمار می‌رود. وی آثار بسیاری در باره‌ی تورکی‌شناسی ایران و زبان‌های تورکیک و لهجه‌های تورکی در ایران، به ویژه در باره‌ی زبان تورکیک خلجی، لهجه‌های خراسانی و لهجه‌ی سونقوری زبان تورکی، دیگر زبان‌های تورکیک در ایران و همچنین رابطه‌ی زبان‌های تورکیک و زبان‌های ایرانیک تالیف نموده است. گرهارد دورفر نخستین کسی است که زبان خلجی را به عنوان یک زبان تورکیک مستقل و مشخص، به طور همه‌‌جانبه‌ای تدقیق و به عالَم عِلم معرفی نموده است.


نوشته‌ی زیر ترجمه‌ی یکی از مقالات پروفسور دوئرفر در باره‌ی زبان و لهجه‌های تورکیک در ایران است. این مقاله که در سال ١٩٦٩ یعنی بیش از سی و پنج [ اکنون پنجاه و سه ] سال پیش نگاشته شده، و به سبب نشان دادن سیر تکاملی دانش ما از زبان‌ها و لهجه‌های تورکیک در ایران دارای ارزش تاریخی است؛ یکی از نخستین کوشش‌ها در دسته‌بندی جامع زبان‌ها و لهجه‌های تورکیک در ایران می‌باشد. از این رو نیز طبیعی است که در آن نقصان و کمبودهائی وجود داشته باشد. برخی از اینگونه نقصان‌ها با مرور زمان و تجمع و آنالیز داده‌های نو و انجام بررسی‌های میدانی و آکادمیک جدیدتر تصحیح شده‌اند. از آن جمله:

Tuesday, July 25, 2017

اسلام تورکی، اسلام مرزی؛ پاسخی به نقد حیدر شادی

اسلام تورکی، اسلام مرزی؛ پاسخی به نقد حیدر شادی

 

مئهران باهارلی

 


Wednesday, December 30, 2009


پاسخ جناب مهران بهاری به انتقادات مطرح شده از سوی آقای حیدر شادی

http://azdemokrasi.blogfa.com/post-52.aspx

در پی انتشار یادداشت جناب حیدر شادی در انتقاد به برخی نکات طرح شده در مصاحبه‌ی کانون با پژوهش‌گر توانا جناب مهران بهاری، ایشان توضیحات مفصلی در پاسخ با این نقد ارسال نموده‌اند. کانون دموکراسی آزربایجان با تشکر از این دو پژوهش‌گر محترم و با اعلام آماده‌گی جهت انتشار ادامه‌ی این بحث قلمی و سایر دیدگاه‌ها، در راستای تنویر افکار عمومی پاسخ جناب بهاری را تقدیم می‌کند :

*********

*********

آغاز

 

اسلام تورکی، اسلام مرزی، پاسخی به نقد حیدر شادی

مئهران باهارلی

 کانون دموکراسی آزربایجان، اخیراً یادداشتی کوتاه از آقای حیدر شادی در باره‌ی برخی از دیدگاه‌های من در موضوع دین که در مصاحبه با این کانون مطرح نموده بودم را درج کرده است: «نکاتی درباره‌ی موضوع دین در مصاحبه‌ی آقای مهران بهاری با آزربایجان دموکراسی اوجاغی» (متن یادداشت حیدر شادی در آخر این نوشته آمده است).

من از حیدر شادی به سبب به چالش کشیدن دیدگاه‌هایم و فراهم نمودن امکان برای آشنائی با برخی از دیدگاه‌های ایشان سپاس‌گذارم. این امر علاوه بر کومک به ایجاد و نهادینه کردن فرهنگ گفتگو و نقد سازنده، به امر روشن‌گری در باره‌ی موضوع دین و جای‌گاه آن در نزد خلق تورک نیز یاری می‌رساند. هم‌چنین باعث روشن شدن ضعف‌های احتمالی موجود در دیدگاه‌های عرضه شده و در نحوه‌ی عرضه‌ی آن‌ها می‌گردد. بی‌شک موضوع دین در جامعه‌ی تورک و آزربایجان، موضوعی گسترده و پیچیده و در عین حال غفلت شده است و بنابر این جا دارد که به صورتی جدی و عمیق تجزیه و تحلیل شود. به سبب درک همین ضرورت بود که این‌جانب سال‌ها قبل به ایجاد وبلاگی در موضوع «اسلام تورک» اقدام نمودم. اما متاسفانه و به دلائل بسیار تاکنون به تکمیل کردن آن موفق نشده‌ام. با این همه، در این‌جا فرصت فراهم شده توسط کانون دموکراسی آزربایجان برای انجام مصاحبه و نقد آقای حیدر شادی بر آن را مغتنم شمرده و به ارائه‌ی توضیحاتی به سیاق ایشان مختصر و مفید کفایت می‌کنم.

مئهران باهارلی

Monday, July 24, 2017

ممنوع کردن خط لاتين تورکي: کومدي ـ تراژيکي ديگر از قوميت‌گرايي فارسي


ممنوع کردن خط لاتين تورکي: کومدي ـ تراژيکي ديگر از قوميت‌گرايي فارسي

مئهران باهارلي

٢٠٠٣

سؤزوموز

در ايران عده‌اي از هم‌کشوريان فارس مدام از خطر قوميت‌گرايي سخن مي‌رانند و در نکوهش و دلسرد کردن، حتي ترسانيدن جوانان و مردم از آن نوشته‌هاست که چاپ و پخش مي‌کنند. اما در همه‌ي اينها نکته‌اي به عمد فراموش مي‌شود: اينکه از مساله‌سازترين و مخرب‌ترين قوميت‌گرايي و يا در واقع تنها قوميت‌گرايي افراطي عملاً موجود در کشور يعني قوميت‌گرايي فارسي سخني به ميان آورند. در اينگونه تبليغات به عوض پرداختن به قوميت‌گرايي افراطي  فارسي واقعاً موجود، با مساله‌ي هويت‌پروري و بازگشت به خويشتن ايرانيان و برابري‌خواهي ملتهاي غيرفارس ساکن در ايران برخورد امنيتي مي‌شود. حقيقت اين است که در سده‌ي اخير قوميت‌گرائي افراطي فارسي ـ که اکنون در تار و پود موسسات آموزشي و فرهنگي و سياسي دولت رخنه و جا خوش کرده است ـ خود يکي از سنگين‌ترين بارها بر گرده‌ي مردمان شوربخت و از اصلي‌ترين مشکلات ايران عميقاً توسعه‌نيافته است.

کار اين تبليغات و تدبيرات ـ که همه کمابيش به آن عادت کرده‌ايم ـ گاهي اوقات از حد زير پا گذاشتن حقوق بشري فردي و شهروندي و حقوق گروهي ملتهاي ساکن در ايران و توهين و بي‌احترامي به تک تک آنها نيز فراتر رفته و در کمال تاسف به آبروريزي و حتي به نوعي مسخره‌بازي و حماقت کشيده مي‌شود. نمونه‌اي که من در اينجا به آن اشاره مي‌کنم در رابطه با بدعت ممنوع کردن کاربرد الفباي تورکي لاتين توسط کوميته‌اي موسوم به ناظر در يکي از نشريات دانشجوئي يکي از دانشگاههاي آزربايجان (اورميه) است. خبر چنين است:

خبر: «استفاده از الفباي لاتين در نشريات ممنوع شد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، طبق آخرين مصوبه‌ي کوميته‌ي ناظر بر نشريات دانشجويي دانشگاه اروميه، استفاده از الفباي لاتين به دليل نامفهوم بودن کلمات براي اغلب مخاطبان و همچنين براي اعضاء کوميته‌ي ناظر بر نشريات، ممنوع است».


Wednesday, July 19, 2017

شعر تورکی مقبره‌ی نادریه - آرام‌گاه نادر شاه آوشار (افشار) آخرین جهان‌گیر تورک، و ریشه‌شناسی تورکی کلات - قالات و قالا

شعر تورکی مقبره‌ی نادریه - آرام‌گاه نادر شاه آوشار (افشار) آخرین جهان‌گیر تورک، و ریشه‌شناسی تورکی کلات - قالات و قالا

 

مئهران باهارلی

Nadir Şah Afşarın emriyle yazılan Türbesinin Türkçe kronogramı, ve Kale ile Kelat kelimlerlerinin Türkçe etimolojisi

Turkish chronogram of Nadir Shah Afshar’s tomb written by his order, and Turkic etymology of Kalat - Qalat and Qala – Kale (Ghal’eh)

خلاصه:

به فرمان نادر شاه یک قصر بزرگ شامل مقبره‌ی او در روستای گؤک گونبد، به اسم نادیر قالاتی (کلات نادری)، در استان فعلی خراسان شمالی ساخته شد. باز به فرمان نادر شاه در سال ١٧٤٤ ملک‌الشعرای دولت افشاری، یک شعر تورکی طولانی ماده‌ی تاریخ برای نگارش در این مقبره سرود. این بنا که بر روی باقی‌مانده‌ی بناهایی از دوره‌ی دولت‌های تورک – موغول سلجوقی و ایل‌خان‌لی ساخته شده، یک اثر معماری تورک - موغول است و در آن تلفیقی از سبک‌های معماری تورکمن (سالجوقی)، موغول (ایل‌خان‌لی)، تورکمان (قاراقویون‌لو، آغ‌قویون‌لو، قیزیل‌باش)، روم (عوثمان‌لی)، گورکانی (کوره‌که‌ن، تیموری، موغال)، هندی (صومنات، بوت‌خانه)، تاتار - جالاییری و قاجاری دیده می‌شود. مقبره‌ای در شهر مشهد که امروز به عنوان مقبره‌ی نادر شاه افشار شناخته می‌شود، مقبره‌ی واقعی او نیست. مقبره‌ی واقعی نادر شاه افشار، در گؤک گونبد، قصر کلات نادری واقع است. مقبره‌ی مشهد در قرن بیستم توسط دولت ایران ساخته شده، بی ربط با معماری تورک بوده و ماده‌ی تاریخ تورکی سروده شده به فرمان نادر شاه هم در آن درج نه‌شده است. در این مقاله، شعر ماده‌ی تاریخ تورکی مقبره‌ی نادر شاه را تصحیح و متن کامل آن را به الفبای عربی و لاتین عرض کرده‌ام. هم‌چنین اطلاعات مفصلی در باره‌ی مقبره‌ی اصلی و دو مقبره‌ی منسوب به نادر شاه افشار داده‌ام و کلمات تورکی قلعه، کلات و ... را ریشه‌یابی کرده‌ام.

özet

Nadir Şah'ın buyruğuyla Horasan'ın Kalat-i Naderi (Nedir Qalatı) ilçesi Gök Günbed köyü'nde büyük bir yatırlı kiryas (türbeli saray) yapıldı. Yine 1744 yılında Nadir Şah, Afşar erkleti (devleti) başkoşarına (melik üş-şuarası'na) bu yatıra yazılacak uzun bir Türkçe öteklik (kronogram) koşuğu (şiiri) yazmasını buyurdu. Gök Günbed yatırlı kiryası, Türk-Moğol Salçuklu ve İlhanlı dönemlerine ait kalıntılar üzerine yapılmış bir Türk-Moğol barım (mimari) ürünüdür. Bu yapıt, Türkmen (Salçuklu), Moğol (İlhanlı), Tatar-Calayırlı, Gürkani (Küreken, Timuri, Barlas), Hint (Sumnat, puthane), Osmanlı, Türkman (Karakoyunlu, Akkoyunlu, Kızılbaş) ve Kacar gibi çeşitli Türk-moğol barım biçemlerini (tarzlarını) içinde barındırmaktadır. Nadir Şah Afşar'ın yatırı olarak bilinen Meşhed urundaki (şehrindeki) yatır ise, onun gerçek yatırı değildir. Bu yapıt 20. yüzyılda İran erkleti sarından (tarafından) yaptırılmıştır, Türk barımıyla ilgisizdir ve Nadir Şah'ın buyurduğu Türkçe öteklik koşuğu da onda yer almamaktadır. Bu yazgamda (makalemde) Nadir Şah’ın Gök günbeddeki yatırının onun buyruğuyla  yazılan Türkçe öteklik koşuğunu onaltıp (tashih edip), bütöv (tam) metnini Arap ve Latin alfabelerinde sundum. Ayrıca Nadir Şah'ın gerçek yatırının yanı sıra onun adıyla yapılan iki yatır deyresinde (hakkında) kapsamlı bilgilere yer verdim. Kale ve Kalat degilerinin (kelimelerinin) Türkçe kökenlemesini (etimolojisini) de ele aldım.

اؤزه ت:

نادیر شاه‌ین بویروغویلا خوراسان‌ین کلات نادری (نه‌دیر قالاتی) ایلچه‌سی‌نده یئرله‌شمیش گؤک گونبه‌دده‌، بؤیوک بیر یاتیرلی (توربه‌لی) کیریاس (سارای) یاپیلدی (انشاء ائدیلدی). یینه ‌١٧٤٤ ایلی‌نده ‌نادیر شاه، آفشار ‌اه‌رکله‌تی (دولتی) باش‌قوشاری‌نا (ملک‌الشعراسی‌نا) بو یاتیرین اوزه‌ری‌نه ‌یازیلماسی اوچون اوزون بیر تورک‌جه ‌اؤته‌ک‌لیک (ماده‌ی شعر) یازماسی‌نی بویوردو (امر ائتدی). گؤک گونبه‌د یاتیرلی کیریاسی (توربه‌لی سارایی)، تورک موغول سالجولق‌لو و ایل‌خان‌لی دؤنه‌م‌له‌ری‌نه‌ عایید قالینتی‌لار اوزه‌ری‌نه یاپیلمیش بیر تورک – موغول باریم (معماری) اورونودور (اثری‌دیر). بو یاپیت، تورکمه‌ن (سالجوقلو)، موغول (ایلخانلی)، تاتار – جالاییر، گورکان‌لی (کوره‌که‌ن، تیمور، بارلاس)، هیند (سومنات، بوت‌خانا)، عوثمان‌لی، تورکمان (قاراقویون‌لو، آغ‌قویون‌لو، قیزیل‌باش) و قاجار کیمی چئشیت‌لی تورک – موغول باریم بیچه‌م‌له‌ری‌نی (طرزله‌ری‌نی) ایچی‌نده‌ باریندیرماق‌دادیر. نادیر شاه ‌آفشارین یاتیری اولاراق بیلینه‌ن مشهد اورونداکی (شه‌هه‌ری‌نده‌کی) ایندی‌کی یاتیر ایسه، اونون گئرچه‌ک یاتیری دئییل‌دیر. بو یاپیت، ٢٠ یوزایل‌ده ‌ایران اه‌رکله‌تی ساری‌ندان یاپیلمیش‌دیر، تورک باریمی ایله ‌ایلگی‌سیزدیر، و نادیر شاه‌ین یازیلماسی‌نی بویوردوغو تورک‌جه‌ اؤته‌ک‌لیک قوشوغو دا اونا یئر آلماماق‌دادیر. بو یازقام‌دا نادیر شاه‌ین گؤک گونبه‌د یاتیری‌نین اونون بویروغویلا ‌یازیلان تورک‌جه ‌اؤته‌ک‌لیک قوشوغونو اونالتیپ (تصحیح ائدیپ)، بوتؤو متنی‌نی عرب و لاتین آلفابئله‌ری‌نده ‌سوندوم. آیر‌ی‌جا نادیر شاه‌ین گئرچه‌ک یاتیری‌نین یانی سیرا، اونون آدی‌یلا یاپیلان ایکی یاتیر ده‌یره‌سی‌نده ‌(حاققی‌ندا) قاپسام‌لی بیلگی‌له‌ره ‌یئر وئردیم. قالا – قلعه‌ و کلات – قالات دئگی‌له‌ری‌نین (کلیمه‌له‌ری‌نین) تورکجه ‌کؤکه‌ن‌له‌مه‌سی‌نی ده‌ اه‌له ‌آلدیم.

Abstract

By order of Nadir Shah, a grand palace known as Kalat-e Naderi was constructed in the village of Gök Günbed in Khorasan, as his tomb. In 1744, Nadir Shah ordered the Poet Laureate of the Afshar state to write a long Turkish Chronogram poem, which was to be inscribed in this mausoleum. This structure is a Turkish-Mongolian architectural work, constructed on the ruins of buildings from the Turkish-Mongolian Seljuk and Ilkhanid periods. It incorporates various Turcomongol architectural styles, including Turkmen (Seljuk), Mongolian (Ilkhanid), Tatar-Jalayirid, Gürkani (Küreken, Timuri, Barlas), Indian (Sumnat, puthane), Ottoman, Turkman (Karakoyunlu, Akkoyunlu, Kızılbaş), and Qajar. The current tomb in the city of Mashhad, known as Nadir Shah Afshar's tomb, is not his actual tomb. The Kalat-e Naderi Palace is the actual tomb of Nadir Shah Afshar. Mashhad tomb was constructed by the Iranian state in the 20th century. It is unrelated to Turkish architecture. Additionally, the Turkish Chronogram poem, commissioned by Nadir Shah, is not included within it. In this article, I have corrected the Turkish Chronogram poem of the mausoleum of Nader Shah and provided its complete text in both Arabic and Latin alphabets. Additionally, I have included comprehensive information regarding Nadir Shah Afshar's authentic burial site, as well as two tombs attributed to him. Furthermore, I have discussed the Turkic etymology of the words Qala (Ghal’eh) and Kalat. 





Monday, July 17, 2017

مظفرالدين شاه قاجار: بايد همه به تورکي با من حرف بزنيد


مظفرالدين شاه قاجار: بايد همه به تورکي با من حرف بزنيد

مئهران باهارلي

در زير نقل قولي از يکي از فرزندان مظفرالدين شاه قاجار را آورده‌ام که در آن گفته مي‌شود اين پادشاه قاجاري از روستائياني که تورکي نمي‌دانستند، خواستار آموختن تورکي (به عنوان زبان رابط) و به تورکي سخن گفتن با وي شده است. اين سند، يکي ديگر از دهها سند در باره‌ي تورک‌گرايي مظفرالدين شاه و مشخصاً علاقه‌ي وي به زبان تورکي و حفظ و گسترش آن است.

متن سند:

«در سال ١٣١٧ که براي تحقيق در باره‌ي مقبره الشعرا به دعوت يکي از دوستان به تبريز رفته بودم، در منزل مهماندار بزرگوار که مرحوم سيد عباس طباطبائي رئيس محاکم بدايت آزربايجان در آن تاريخ بود، با پسر بازمانده‌اي از مظفرالدين شاه آشنا شدم  که مقيم تبريز بود و نامش به يادم نمي‌آيد. در ضمن سخنها که از پدرش در دوره‌ي وليعهدي او مي‌گفت، چنين گفت:

«در يک سفر بؤلوک گردشي که هنوز خردسال بودم، همراه پدر به محلي ميان تبريز و مراغه رسيديم (که از آن اسم برد، ولي فراموش کرده‌ام). مردم آنجا به يک زبان دهاتي سخن مي‌گفتند که بر ما معلوم نبود و تورکي نمي‌دانستند. پدرم سفارش اکيد کرد تا نوبت ديگر که بدينجا مي‌آيم، بايد همه به تورکي با من حرف بزنيد».

منبع: ؟؟؟؟ (لطفاً اگر خوانندگان منبع اين نوشته را- که متاسفانه اينجانب فراموش کرده‌ام- مي‌دانند، اعلام کنند تا کنيه‌ي اين سند تاريخي تعيين گردد).

Friday, July 14, 2017

قساوت قلب، خونريزي و اوصاف ظالمانه‌ي اسماعيل‌آقا سيميتقو، به روايت ابوالقاسم امين الشرع خويي


قساوت قلب، خونريزي و اوصاف ظالمانه‌ي اسماعيل‌آقا سيميتقو، به روايت ابوالقاسم امين الشرع خويي

حاضيرلايان: مئهران باهارلي

منبع: تاريخ تهاجمات و جنايات ارامنه، اسماعيل سيميتقو و سردار ماکو در آزربايجان. تاليف ابوالقاسم امين الشرع خويي (ميرزا ابوالقاسم بن اسدالله تسوجي خويي) (۱۸۶۱-۱۹۳۰ م.). ويرايش مئهران باهارلي

نوت: تيترهاي داخل در [ ] با استفاده از کلمات و عبارات امين الشرع توسط من افزوده شده‌اند. انتخاب و تقدم و تاخر پاراگرافها از سوي اينجانب انجام گرفته است. مئهران باهارلي



[اين مرد عصبيتي جاهلانه داشت و عداوت و خصومتي با غير کورد در دلش جابگير بود که هرگز تصور و تعقل نتوان کرد].

بعد از مراجعت قوشون عثماني از خاک آزربايجان، اسماعيل‌آقا ديگر خود را بلامانع ديده و ديو خيال در کاخ دماغش بيضه نهاده، در فکر استقلال و سلطنت مستقله‌ي «کوردستان» بيافتاد. و در قبال خويش قوه‌ي دافعه‌اي از دولت نمي‌ديد، لاجرم روز به روز بر طغيان و عصيان خود برافزوده و عرصه را بر مسلمانان [تورکان] تنگتر مي‌گرفت.

اگر چنانچه خدا نکرده وي به اهل ايران مستولي شده بود، هر آينه کارها مي‌کرد که محققاً چنگيز و نمرود مي‌شد. زيرا که با همه‌ي بي‌اعتقادي، اين مرد عصبيتي جاهلانه داشت و عداوت و خصومتي با «غير کورد» در دلش جابگير بود که هرگز تصور و تعقل نتوان کرد. هر چند مردم «عجم» [تورک] را ذليلتر و زبونتر مي‌ديد، حالتش خوش‌تر و دلشادتر مي‌بود.

و صريحاً کوردها مي‌گفتند که «چون شما بر مشايخ و خلفا بد مي‌گوييد و دشنام مي‌دهيد، شکنجه و آزار بر شماها حلال، بلکه به درجه‌ي عبادت است». بعضي از محترمين اعيان خود را به ديوانگي زده بود، بلکه به اين بهانه از جور ايشان متخلص شود. باز دست از او برنداشته و در شکنجه‌اش کشيده بودند و به قول شاعر:

«لِيَبْكِ عَلَي السَّلَامُ مَنْ كَانَ بَاكِياً
اذا كَانَ وَالِي الْمُسْلِمِينَ يَزِيدُ »

Wednesday, July 12, 2017

باز هم معضل رسمیت زبان تورکی

باز هم معضل رسمیت زبان تورکی

 

مئهران باهارلی


سؤزوموز

در قدردانی از گرامی‌داشت روز جهانی زبان مادری در شهرهای تورک‌ایلی: تهران، قوم، زنجان، سولدوز (نقده)، اورمیه، قوشاچای (میاندوآب)، اردبیل، خییوو (پیشگین شهر)، خوی و .......

سانسور تاسف‌انگیز، اما خودافشاگرانه

به مناسبت روز جهانی زبان مادری، در بسیاری از شهرهای تورک‌ایلی از جمله در تهران، قوم، زنجان، سولدوز (نقده)، اورمو (اورمیه)، قوشاچای (میاندوآب)، اردبیل، پیشگین شهر (خییوو، مشگین شهر)، تبریز و .... تحت تدابیر امنیتی و پلیسی فوق العاده شدید تظاهرات و مراسمی برگزار شد. در این تظاهرات ضد آپارتاید زبانی و ضد راسیستی بی‌سابقه در تاریخ ایران، یک‌بار دیگر خواست صریح ملت تورک مبنی بر رسمی شدن زبان تورکی بر زبان آورده شد. اخبار تظاهرات سنت‌شکن مذکور، مطابق معمول و در راستای سیاست انکار، از سوی رسانه‌های دولتی و همچنین رسانه‌های پوزیسیونی و اپوزیسیونی فارسی موسوم به سراسری بایکوت و سانسور شد. در چند رسانه‌ی معدود فارسی موسوم به سراسری نیز که اشاره‌ای به این تظاهرات گردید، پیام بسیار صریح و خواست اصلی و بنیادین تظاهرات کننده‌گان که عبارت از «رسمی شدن زبان تورکی در ایران» است، با گستاخی تمام به شکل «خواست برای آموزش زبان مادری از سوی آذری‌زبانان» تحریف و واژگونه نمایانده شد.

در ایران «مساله‌ی زبان تورکی»، «مساله‌ی آموزش زبان تورکی به هم‌وطنان آذری‌زبان» نیست. حتی «آموزش به زبان تورکی»، یعنی تدریس همه‌ی مفردات از مهد کودک تا دانشگاه به زبان تورکی هم نیست. مساله‌ی تامین برابری ملت‌های کائن در ایران در قانون اساسی و در عمل، لغو بندهای مربوط به رسمی و دولتی بودن انحصاری زبان و خط فارسی در قانون اساسی، رسمی و برابر اعلام شدن همه‌ی زبان‌های ملی رایج در ایران با ذکر نام تک تک آن‌ها در قانون اساسی (مشخصاً تورکی، فارسی، لوری، کوردی، عربی، بلوچی، تورکمنی، لاری، گلیکی، مازنی، ...) و علاوه بر آن‌ها در مورد خاص زبان تورکی، اعلام زبان تورکی - به همراه زبان فارسی و یا بدون آن - به عنوان زبانی سراسری و زبان رسمی دولت مرکزی ایران در قانون اساسی است. یعنی شناختن همه‌ی حق و حقوقی که زبان و قوم فارسی هم اکنون در ایران دارد، برای ملت‌های دیگر و در راسشان ملت تورک کائن در ایران.

در ایران فارسی، یعنی زبان و فرهنگ ملت دوم این کشور، رسمی است و زبان و فرهنگ ملت‌های دیگر، از جمله تورکی یعنی زبان ملت اول کشور، غیر رسمی است. این وضعیت قابل قبول و ادامه نیست و حکماً می‌باید عوض شود. رسمی، دولتی و آموزشی و .. بودن انحصاری زبان فارسی، برای مردمان ایران مخصوصاً ملت‌های غیر فارس آن مضر، تهدیدی حیاتی و غیر قابل تحمل است. می‌باید سلطه‌ی انحصاری زبان و فرهنگ قوم فارس در ایران خاتمه یابد و زبان و فرهنگ‌های ملت‌های ساکن در ایران و در راس آن‌ها ملت تورک، که اکثریت نسبی مردم ایران را تشکیل می‌دهد، رسمی اعلام گردد. در غیر این صورت، باقی ماندن ملت تورک در ترکیب کشور ایران فارسی، معنی و ضرورت و منطقی ندارد.

زبان صرفاً وسیله‌ای برای ارتباط بین انسان‌ها نیست

زبان صرفاً وسیله‌ی ارتباط بین انسان‌ها نبوده، می‌تواند به عنوان ابزار اِعمال قدرت از سوی دولت‌ها، عامل یک‌سان‌سازی، محو فرهنگ‌ها و زبان‌های دیگر و محملی برای اجرای ایدئولوژی‌های راسیستی و بنیادگرائی و... بکار رود، همان نقشی که زبان فارسی در ایران امروز دارد. و این زشت‌ترین و نفرت انگیزترین نقش‌های متصوره‌ی یک زبان است.ּ در ایران، زبان ٧٠٪ از مردم از تمام صحنه‌های قانونی، حقوقی، اجتماعی، علمی، هنری، اداری و رسانه‌ای غائب است و دولت با تمام امکاناتش سعی در تحمیل و جای‌گزین ساختن زبان قوم اقلیت ٣٠٪  فارس بر ملل غیر فارس کائن در ایران دارد. در چنین شرایطی، آموزش و گسترش زبان، ادبیات و فرهنگ فارسی، اساسی‌ترین ابزار دولت در یک‌سان‌سازی و فارس‌سازی ملت‌های ایران و در راس آن‌ها تورک‌های ساکن در ایران و اهداف مینی‌امپریالیستی قومیت‌گرایان افراطی فارس در سلطه بر تورک‌ایلی و کوردستان و لورستان و عربستان و بلوچستان و تورکمنستان و لارستان و .....، حتی کل منطقه را تشکیل می‌دهد (برخی از این اهداف مینی‌امپریالیستی، در کتاب محسن رضائی به شکل «تبدیل زبان فارسی به زبانی منطقه‌ای» فرمولیزه شده‌اند). اکنون در ایران، بی‌هیچ شکی زبان فارسی رسمی؛ دارای نقشی استعماری، ضد مدنیت و ضد مودرنیته، ضد تولرانس، ضد تکثر و ضد دموکراسی است. بارها گفته‌ایم و باز هم خواهیم گفت: برای ملت تورک، زبان فارسی رسمی و تحمیلی، سمبول تاریکی قرون وسطی، سمبول شوونیسم پهلوی و آریاپرستی، سمبول ناسیونال فاشیسم فارسی، سمبول تحمیل و تحقیر ملی و سلب آزادی‌های دموکراتیک و حقوق ملی‌اش، و سمبول بنیادگرایی شیعی و استبداد شرقی است.

با ظهور انقلاب مشروطیت تاکنون، سیاست درازمدت و استراتژیک قومیت‌گرایان فارس و دولت‌های استعماری صلیبی - اوروپایی عبارت بوده است از تبدیل گام به گام «زبان قوم اقلیت فارس» نخست به «زبان رسمی» کشور، بعد از آن به «زبان رابط» بین ملل ایران، سپس به «زبان مشترک» مردم (زبان دوم همه‌ی ایرانیان)، و در نهایت به «زبان مادری» (زبان اول) همه‌ی آن‌ها. جنبش ضد تورک مشروطیت هدف نخست، یعنی رسمی نمودن زبان فارسی؛ و رژیم پهلوی هدف دوم یعنی تبدیل فارسی به زبان رابط ملل ساکن در ایران را با موفقیت محقق کردند. اکنون نیز جمهوری اسلامی، اگرچه بیهوده، و در ادامه‌ی وظیفه، در حال اجرای دو هدف بعدی، یعنی تبدیل زبان فارسی به زبان مشترک و در نهایت به زبان مادری همه‌ی ایرانیان است.

از همین روست که می‌باید تذکر داد و آگاه بود که هر گونه تغییر و دخل و تصرف دولتی و اجباری حادثه در وضعیت زبان‌های رایج در ایران و مشخصاً ارتقاء موقعیت زبان قوم اقلیت فارس به عنوان زبان مشترک، رابط و یا تنها زبان رسمی دولت مرکزی ایران، پس از حرکت مشروطیت و به روی کار آورده شدن دولت پهلوی تا به امروز، مطلقاً فاقد مشروعیت و حقانیت بوده و از طرف اورگان‌های فرهنگی و سیاسی صلاحیت‌دار ملت‌های کائن در ایران نباید به رسمیت شناخته شوند و نخواهند شد. و طبیعتاً این‌گونه  ارتقاء موقعیت‌ها برای زبان فارسی، در بازسازی و ساختار ایران دموکراتیک نیز هرگز و اصلاً ملاک عمل قرار نخواهند گرفت.

زبان فارسی در شرایط آزاد - حتی اگر تنها زبان دنیا هم باشد - هرگز نمی‌تواند زبان ملی، مادری، مشترک، رسمی، رابط و هیچ چیز دیگر ملت تورک و دیگر ملل غیر فارس منطقه باشد. این زبان که زبان ملی و زبان مادری ملل ایران (به جز فارس‌ها) و جامعه‌ی روشن‌فکریشان نیست؛ زبان حکومت مرکزی، زبان کودتاهای دموکراسی‌شکن، استعمار داخلی، سمبول دخالت خارجی و ذهنیت صلیبی ضد تورک، ابزار اجرای نقشه‌های مینی‌امپریالیستی شوونیسم فارسی و نسل‌کشی زبانی و نسل‌کشی ملی و محو فرهنگ و هویت تورکی است. نقشه‌هایی که باید با تمام قوا و از جمله با ترک داوطلبانه‌ی فارسی‌نویسی تورکان در هم شکسته شوند. و البته که این مقام، مقوله‌ای جدا از تعصب و تنگ‌نظری است. بلکه مربوط به این واقعیت است که اتحاد و هم‌زیستی در ایران، و البته یک‌پارچه‌گی آن با تحمیل زبان و فرهنگ فارسی به ملت‌های دیگر به‌دست‌آمدنی نیست.

گئرچه‌یه هو



همه‌ی زبانهای رایج در ایران، بلا استثناء می‌باید رسمی شوند
رفع بعضی از شبهات در باره‌ی رسمیت زبان تورکی
باز هم معضل رسمیت زبان تورکی
دهکده‌ی جهانی و زبان فارسی
رسمی بودن انحصاری زبان فارسی در تضاد با حقوق بشر، دمکراسی و مدرنیته
افول ستاره‌ی زبان فارسی به عنوان زبان رابط. فارسی می‌باید به مرزهای طبیعی خود عقب‌نشینی کند
عقبگرد به سنگر ملی، مشترک و سراسری
اعلامیه جهانی حقوق زبانی  Universal Declaration of Linguistic Rights
در دفاع از تاتها، تالشها، گیلکها و حقوق و زبانشان
مصوبه‌ی حکومت احمدی‌نژاد در باره‌ی تدریس اختیاری دو واحد درسی اختیاری زبان و ادبیات تورکی در دانشگاهها

رفع بعضی از شبهات در باره‌ی رسمیت زبان تورکی

رفع بعضی از شبهات در باره‌ی

رسمیت زبان تورکی

  

مئهران باهارلی




سؤزوموز

١-برخی از گروه‌های فارس‌مرکز سراسری، به تازه‌گی و کم کم اعتراف می‌کنند که گویا مردم حق دارند در کنار «زبان رسمی و مشترک فارسی»، به زبان‌های مادری خود نیز صحبت کنند! حال آنکه خط قرمز «رسمی و مشترک بودن زبان فارسی»، که از سوی فارس‌گرایان کشیده می‌شود، بر استقامتی است که دیگر جهت‌گیری درست آن در ایران تماماً زیر سوال است.

این ادعا که «زبان فارسی‌ زبان مشترک ملل ایران است، در آینده نیز کماکان تنها زبان رسمی و دولتی ایران و زبان رابط بین ملل و بین دول خودمختار – فدرال - کونفدرال – جماهیری این کشور باقی خواهد ماند، ملت‌های غیر فارس هم هم‌چنان ملزم به آموختن آن خواهند بود»، ... همه اوهام و فرض‌هائی نادرست‌اند. آنچه که این دوستان افراطی آریاگرا آن را تبلیغ و مدافعه می‌کنند، مربوط به سده‌ی ۲۱ نیست، گفتمان راست‌گرایان افراطی و ساده‌انگاران قرن ۱۹ است. جوامع ایرانی به سرعت خود را از این گونه گفتمان‌های نخ‌نما کنار می‌کشند. هم‌کشوری‌های فارس باید سعی کنند با ذهنیت و روش‌های جدیدی، از جمله با توسل به اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و حقوق زبانی، مصوبات دائماً به روز شونده‌ی اتحادیه و شورا و پارلمان اوروپا، آشنایی با یکی از زبان‌های ملل غیر فارس کائن در ایران، و داشتن نیم‌نگاهی به آنچه در افغانستان و عراق و تورکیه و ...می‌گذرد، گفتمان‌های جذاب‌تر و جدیدتری برای بحث و عرضه به ملل غیر فارس در ایران پیدا کنند. 

Monday, July 10, 2017

تهاجم ارامنه به فرماندهي ژنرال آندرانيک اوزانيان به خوي به روايت ابوالقاسم امين الشرع خويي


تهاجم ارامنه  به فرماندهي ژنرال آندرانيک اوزانيان به خوي

به روايت ميرزا ابوالقاسم امين الشرع خويي

حاضيرلايان: مئهران باهارلي

منبع: تاريخ تهاجمات و جنايات ارامنه، اسماعيل سيميتقو و سردار ماکو در آزربايجان. تاليف ابوالقاسم امين الشرع خويي (ميرزا ابوالقاسم بن اسدالله تسوجي خويي) (۱۸۶۱-۱۹۳۰ م.). ويرايش مئهران باهارلي



Saturday, July 8, 2017

جوابيه‌ي روشني بيک به اعتراضات دو آزربايجاني (آزربايجان‌گراي پان‌ايرانيست): تورکان در آينده‌اي بسيار نزديک از اسارت فارسها رسته، آزاد و خوشبخت خواهند شد


جوابيه‌ي روشني بيک به اعتراضات دو آزربايجاني (آزربايجان‌گراي پان‌ايرانيست):

تورکان در آينده‌اي بسيار نزديک از اسارت فارسها رسته، آزاد و خوشبخت خواهند شد.

شنبه، ٦ فوريه- ٢٠٠٩

ائل‌گون، بوز آيي، سيغير ايلي  Elgün, Boz Ayı, Sığır İli

مئهران باهارلي

روشني بيک دوست حقيقي ملت تورک کائن در ايران و تورک‌ايلي-آزربايجان اتنيک

روشني بيک Hasan Rûşenî - Ruşeni Barkın، يکي از سياستمداران، ديپلماتها، نظاميان، محققين، خاورميانه‌شناسان و ژورناليستهاي تورک برجسته‌ي عثماني و از دوستان حقيقي ملت تورک ساکن در ايران و وطن تورک (تورک‌ايلي-آزربايجان اتنيک) در آغاز قرن بيستم است. تحليلها و آناليزهاي وي در باره‌ي خاورميانه، ايران و تورکهاي ساکن در ايران-تورک‌ايلي (آزربايجان اتنيک) که قريب به يک صد سال پيش نوشته شده‌اند بسيار کارشناسانه، واقع‌گرايانه، دقيق، منطقي و محکم‌اند و تاريخ درستي بسياري از آنها را در سالها و دهه‌هاي آتي يک به يک به اثبات رسانيده است. به عنوان مثال زمانيکه هنوز رضاخان وزير جنگ بود، وي مقالات متعددي در افشاء ماهيت رضاخان منتشر کرده و در آنها او را به عنوان مهره‌ي بي‌اختيار امپرياليسم انگليس، و دولت نوپاي ايران را دولتي که به کندن گور تورکها اقدام خواهد کرد معرفي مي‌نمود. اين در حاليکه بود که قاطبه‌ي مشروطه‌طلبان تورک، آزربايجان‌گرايان ايران‌گرا و آزربايجان‌گرايان پان‌ايرانيست موسوم به احرار و آزاديخواهان و دمکراتهاي آزربايجان، به همراه چپ تورک ايراني (اراني، جعفرزاده خلخالي،...) به رضاخان نظر مثبت داشته، حتي حامي و پشتيبان جدي وي بودند.

در زير، مقاله‌اي از روشني بيگ بنام «جوابيه‌ي روشني بيک به اعتراضات دو آزربايجاني» را، نخست ترجمه‌ي آن به زبان فارسي، سپس متن آن با رسم الخط فونتيک سؤزوموز و در آخر به تورکي-عثماني با دو رسم الخط اصلي عربي و به لاتين را داده‌ام. کلمات داخل پارانتز ( ) از آن روشني بيک، و اضافات داخل کروشه [ ] از آن من است.